به نام خدایی که من و تو را عاشقانه دوست می دارد
با سلام به همه ی عزیزان ، پس از مدتی طولانی که به دلیل مشغله کمرشکن ارشد در خدمت شما نبودم ( هر چند ، چند موردی را که نمیشد از کنارشون گذشت _ سهل انگاری جان عزیز دیگری را گرفت! به یاد کروش صوفیه و 30 ضربه شلاق به خاطر نهی از منکر/ بی اعتنایی مسؤولان و این گل زیبا
و چند مورد دیگری که بر روی خروجی سایت قرار گرفت دوباره برگشتم تا ان شاء الله با قدرت بیشتر در آینده بتوانم در خدمت شما عزیزان باشم ( برای من و بقیه ی عزیزان ارشدی هم دعا کنید )
کلام آخر :
روزها می آیند و می روند ، من و تو در پی آنیم که چه شد و چه خواهد شد ...
کودکی در پی نوجوانی ، نوجوانی در پی جوانی و قص علی هذا تا سفر نهایی می گذرد ...
در گذشته در پی گذر ایام بودیم اکنون در کند گذشتن و چندی بعد در توقف زمان ...
بنگر کجایی و کجا می روی که فردا در حسرت دیروز نباشی بلکه در آرزوی فردایی بهتر