سلام من این بار به کنکوری های عزیز هست که فردا امتحان دارن و امیدوارم که نتیجه امتحانشون ، همونی باشه که دوست دارن بشه .

 

می خواهم براتون حال و هوای سال پیش خودمو که شاید براتون جالب باشه تعریف کنم .( امتحان سال پیش در روز 10 تیر بود )

سال پیش این موقع من هنوز خودمو از درس نکنده بودم و طبق روال همیشه یعنی دوران دبیرستان و حتی الان که در دانشگها هستم داشتم یه طوری دوره پایانی یا به قول بعضی ها کتاب ها رو یه تورق کوچیک می زدم تا کارهام تموم بشه اما این پایان کارم نبود و من تا حدود ساعت 11 ، 12 شب هنوز داشتم می خوندم . داخل  پرانتز بگم که داشتم آخرش لغات پایانی کتب ادبیات رو می خوندم  پرانتز بسته

ناگفته نمونه که خانواده ، همش بهم می گفتن که : تمومش کن مگه فردا امتحان نداری ! ( واقعا همین جا لازم که از خانواده خودم تشکر بکنم که واقعا تاثیرگذار بودن . )

اما من طبق روال گذشته کار خودمو می کردم .

شب خوابیدم و فرداش رفتم امتحانو دادم بعد از اینکه از سالن اومدم بیرون ، دیگه از امتحان چیزی یادم نبود .

با خودم و هم چنین خوانواده ام عهد بسته بودم که : من تلاشمو واقعا کردم دیگه بقیه اش دست خدا است که چی بشه ؟ به همین دلیل بعد از امتحان هم راحت بودم که امتحان تموم شده و من دیگه پس از حدود 2 سال از امتحان ، کنکور و ... راحت شده ام و دیگه تو تابستون می تونم یه حالی بکنم !

نکته ی واقعا کلیدی که می تونه بهتون کمک بکنه  یاد خدا هست که به شخص من واقعا

 کمک کرد و نمی تونم تاثیرش رو انکار بکنم ، پس من به شما توصیه می کنم که اگه تا الان نماز

 نمی خوندی یا کلا راز و نیازت با خدا کم بود  ، شروع بکنی و اگه واقعا تلاشتو کرده باشی و

 صلاحت هم قبولی تو کنکور باشه ، 100 % بدون که تو قبولی. 

پس چی :

تو قبولی 

موفق باشی 

یا علی