ایشان در جواب ایشان بدون اظهار عصبانیت و یا مقابله به مثل فرمودند :
نه ، من بقر نیستم ، من باقرم .
آن شخص ادامه داد و گفت : تو پسر زنی هستی که آشپز بود.
حضرت فردمود : شغلش این بود ، عار و ننگی محسوب نمی شود.
فرد گفت : مادرت سیاه و بی شرم و بدزبان بود.
ایشان فرمودند : اگر این نسبت ها که به مادرم می دهی راست است ، خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد ،
و اگر دروغ گفتی از گناه تو بگذرد که دروغ گفتی و افترا بستی !
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
اگه تو بودی چی جواب می دادی ؟
خودتو مقایسه کن !
چرا نمی تونیم این طوری زندگی کینم ؟ چراااا؟
هر روز تو خیابون ، دانشگاه ، این ور ، اون ور ، همه با هم دعوا می گیرن ، این به اون فحش می ده ، اون یکی به این یکی _ اگه تو جمع دوست ها هم باشی ، به خودت می گی اگه جوابشو ندم ، تابلو می شم و بقیه بهم می گن ترسو ، ساده ، احمق ، ....
چرا این جوری شدیم ؟
این بود یه درد و دلی با شما ، امبدوارم این واقعه تاریخی تلنگری برای ما باشه؟! امیدوارم
والسلام